قیام سردار عیوض خان جلالی

توضیحات

سردارعیوض خان رهبر شجاع و عالیقدر کورد که بخاطرعزت فرهنگ و هویت ملت کورد درخراسان، در سال 1890 به پاس بازپس گیری شهر کوردنشین فیروزه به قیام برخاست، روح ناآرامی که کالبدش را به تپش درآورد و راهی ستیغ قله‌های افتخار ساخت.

سردار عیوض خان 130 سال پیش در منطقه شیروان زندگی می کرد. در آن روزگار کشور، درگیر جنگ با ترکمن ها بود و نمی توانست آنها را به تابعیت حکومت مرکزی ایران در آورد. روس ها هم از فرصت استفاده کردند و با سیاستی که داشتند، شاه ایران را وادار کردند تا در قالب معاهده آخال، بخش های عمده ای از سواحل خزر و سرحدات شمال و شمال شرقی کشور را به روسیه تزاری واگذار کند. ناصرالدین شاه با همه دبدبه و کبکبه ای که برای خودش رقم زده بود، مقلوب پلتیک روس ها شد و عملا بخش های مختلف کشور را به بیگانگان واگذار کرد تا بتواند به حکومت مرکزی، قدرت ببخشد. یکی از این مناطق، منطقه ای ییلاقی بود به نام «فیروزه» در دامنه های «کپه داغ». سردار عیوض خان، خان فیروزه بود. تمامی ساکنین این شهر کورد هستند که در20 کیلومتری جنوب غربی عشق‌آباد پایتخت کشور ترکمنستان می‌باشند. با این خیانت آشکار، ناصرالدین شاه می‌خواست که از یک طرف میان کوردهای این دیار اختلاف ایجاد کند، و از طرف دیگر خوش خدمتی به بیگانگان (وطن فروشی) را روش کرده و بر علیهء مطالبات بحق مردم خود اجرا و آنان را سرکوب کند

قیام سردار عیوض‌خان

از آنجایی شروع شد که روستای سرسبز و آباد فیروزه که امروز جزو قلمرو کشور ترکمنستان می‌باشد در گذشته جزو قلمرو ایران بوده و عده‌ای از کرمانج‌های سلحشور تیره جلالی در آن سکنی داشتند و به کار کشاورزی و دامداری زندگی می گذراندند.در زمان حکومت ناصرالدین‌شاه روستای فیروزه طبق معاهده آخال به کشور روسیه واگذار شد. به این دلیل که در روستایی به نام آخال این معاهده بسته شد به این نام معروف شد. کردان جلالی از این معاهده ننگین به خشم آمدند و حاضر به ترک سرزمین خود نشدند. آنها به نشانه اعتراض به نزد حاکم قوچان به نام سردار شجاع‌الدوله زعفرانلو رفتند اما سردار شجاع‌الدوله به آن ها گفت: قراردادی است که بین شاه ایران و روسیه بسته شده و از دست ما کاری ساخته نیست شما راهی جز ترک فیروزه ندارید و به شهرهای شمال خراسان بروید و در آنجا به شما زمین و خانه داده می‌شود. کردان فیروزه به نزد سردار سهام‌الدوله مفخم بجنوردی رفتند و ماجرا را به او گفتند. اما سهام‌الدوله مفخم جوابی را که حاکم بیان کرده بود به آن ها داد و گفت: چند روز دیگر ناصرالدین شاه برای زیارت به مشهد می‌رود، قرار است چند روزی در بجنورد بماند من ترتیبی خواهم داد تا با شاه ملاقات کرده واعتراض خود را به حضور شاه برسانید، نمایندگان مردم فیروزه واگذاری خاک آبا و اجدادی خود به بیگانگان را به شاه گفتند. اما شاه گفت: معامله‌ای که انجام شده و شما باید فیروزه را ترک کنید. مردان شجاع و با غیرت فیروزه تصمیم گرفتند با تعداد اندک و لوازم نظامی با ارتش مسلح روسیه مبارزه کنند و تا زمانی که زنده‌اند از خاک مقدس خود دفاع کنند. مردم فیروزه به فرماندهی سردار شجاع ایرانی سردار عیوض‌خان که همراه او سردار دردی و سردار آراز حضور داشتند به مقابله با ارتش روسیه پرداختند و تا آخرین قطره خونشان از آب و خاک خود دفاع نمودند و سرانجام همگی آن‌ها کشته شدند و حماسه ماندگار سردار عیوض خان شکل گرفت. پس از کشته شدن سردار عیوض خان همسر شجاع سردار عیوض به نام تیفه‌گل یا تحفه گل سرپرستی مردم فیروزه را به عهده گرفت.

بی‌دردان آرام گرفته درپایتخت همچون همیشه، این بی‌هنران وطن به تاراج داده، چشم برغیرت فرزندان ایران بسته بودند بی آنکه بدانند قامت کدام صبور در دل این دره‌ها، و دور از امکانات شهری درمقابل انبوه درختان ارس فرو می‌شکند، بی آنکه بدانند «تحفه گل» کیست و به خونخواهی کدام عزیز برخاسته است. تحفه‌گل زن سردار عیوض‌خان مستقر در شهر فیروزه نیز شانه به شانه مردان کورد ایل جلالی با عزمی جزم دشمن را به حیرت و زبونی کشانده بود، و با تلاش برای بازپس گیری شهر فیروزه در صدد حلال کردن خون به ناحق ریخته همسر خود بود.

بدین‌سان کوردهای خراسان این فرزندان فداکار ایران با متجاوزین روس‌ها جنگیدند و نام نازنین کورد را بر پیشانی تاریخ، بزرگ نوشتند، اما روسیاهی وطن‌فروشان حاکمیت مرکزی در دل تاریخ طنین انداز است. امروز ترانه سردارعیوض‌خان، منشوربلند ایستادگی ملتی سرافراز در برابر بیگانگان و ستون‌پنجم داخلی است. هنوزخون گرم سردارعیوض انبوه دوستان کورد را به برپای ایستادن فرامی‌خواند وازآن خون سرخ، هزارن چشمه رشادت جوشیده است، که خود مایه مباهات فرهنگ کوردی است. فرهنگ و زبان کوردی هرگز نخواهد مرد.

هنوزفیروزه درحسرت سردارعیوض، تحفه‌گل وهمه گمنامان فداکاری است که با همهء وجود عشق به کوردیت و وطن را فریاد کردند، هنوزصدایی در درون دره‌های فیروزه می‌پیچد، سفیر باد را می شود شنید که مرثیه خوان اوست. شیهه اسبی بی‌سوار، موی برتنت راست می کند. درختان ارس با احترام به رشادت این توفان برپای ایستاده، ایستاده اند. او رفته است «نامراد و پر آرمان»، او آرزو بردلی رفته است و از آن همه حماسه و ایثار و از آن همه فداکاری و نستوهی تنها ترانه اش به یادگارمانده است. آری آری سردار عیوض راحت بخواب که جوانان کورد این دیار زبان و فرهنگ کوردی را همچون شما پاس داشته و تا ابد تداوم خواهند داد، و شهر کوردنشین فیروزه به حسن خون پاکت، روزی برخواهد گشت. بیش از یک قرن است که لب ها با اندوه می خوانند:

سه‌رداران سیار بوون دانه وه‌ر چئ‌یان

هه‌ردو زه‌نگوویئن سه‌ردئر بئزدیان

گولئک لئ‌که‌ت ژه ناڤ پئل ، یک ژه بیچئیان

گو پسمامئ ئاراز ده‌شه‌وتم ژه تئ‌یان

نامئراد و پر ئه‌رمان سه‌ردار ئه‌وه‌زخان

ترجمه:

سردارها سواربر اسب شدند و راهی کوهستان شدند

ناگهان هردو رکاب اسب سردار(عیوض‌خان جلالی) کنده شد

گلوله‌ای میان کتف سردار و یکی به انگشتان او خورد

گفت: پسرعمویم آراز، ازتشنگی سوختم

نامراد و پرآرمان، سردارعیوض خان

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *